یکی از دلایلی که شروع کردم به وبلاگ نویسی، اینه که خیلی وقته حس می کنم ذهنم احتیاج به ورزش داره!
ضعف حافظه و عدم تمرکز خیلی آزار دهنده ست، مخصوصا وقتی اثرات بدش رو تو خیلی از مسائل زندگیمون میبینیم.

فکر کن به نفر رو که آدم مهمیه تو زندگیت و خیلی باهاش رو دربایسی داری بعد از مدت ها یه جا میبینی، میری جلو که باهاش حرف بزنی، یهو میبینی نمیتونی! انگار لال شدی! هیچ کلمه ای توی ذهنت نمیاد، آخرشم چند تا کلمه چرت و پرت و تعارف دست و پا شکسته سمبل میکنی و با یه خدافظی ضعیف که فقط خودش شنیدیش میذاری و میری! بعد چند ثانیه فحححشه که میبندی به خودت!!! ازین که حالا طرف پیش خودش فکر میکنه چه آدم مزخرفی هستی کلافه میشی!
خب این یه نمونه عدم تمرکز و ضعف ذهن و حافظه س! (منهای مشکل عدم اعتماد به نفس و چیزای دیگه) مخصوصا وقتی هر روز که میگذره بدتر میشی.

اینجاست که باید معالجه کنی خودت رو.

یکی از درمان هایی که من پیدا کردم همین نوشتنه. نوشتن راجع به هر چیزی که تو ذهنم میاد، چیزای جدیدی که یاد میگیرم، چیزایی که از قبل بلدم. این یه جور تمرینه، یه جور ورزش. که قاعده و اجبار هم نداره و دور از هر نوع اضطراب و تشویشه.

امتحان کنید!